خاطرات

سلااام، سلااام  😊

حالتون چطوره؟؟ خوبین خوشین؟

یه خاطره ای رو میخوام تعریف کنم که تعریف نکردم.مال تعطیلی های عید فطر هست.

توی عید فطر ما با خانواده ی عموم رفتیم پشت کوه رستم ( نزدیک نور آباد  )

روز اول نهار که خوردیم رفتیم به یه رودخونه خیلی خوشگل که فقط خودمون اونجا بودیم 😂

من و دختر عموهام دمپایی پوشیدیمو از اول تا آخر حضورمون اونجا توی آب بودیم، با اینکه شلوارمون بالا بود تا فقط پامون خیس باشه ناگفته نماند که کامل خیس شدیم 😅

بعد برگشتیم و از یه سوپری تو روستا یه توپ خریدیم و قبل شام ، منو دوتا دختر عموهام و مامانم و زن عموم یه دور فوتبال بازی کردیم 😅 معلومم نبود کی تو تیم کیه 😅 خیلی هم حرفه ای و جدی 😂

خلاصه شام خوردیم و خوابیدیم.

فردا صبح رفتیم یه آبشار (  زیاد هم آبشار نبود ولی قشنگ بود  ) بعد تو راه نهار خوردیم برگشتیم شیراز.

(  واسه کسایی که مثل خودمن میگم ما شیراز زندگی میکنیم  )

خب الان هم میگم این نوشته مال دو هفته پیش که همینجا مونده 😅

چی کار کنم حوصله ام نمیشه بنویسم ..میام سر میزنم نظر سنجی هم دادم ولی نمینویسم 😅

کلاس کاراته میرم نزدیک 6 یا 7 جلسه و 30 تیر هم مسابقه کاتا دارم.جلسه قبل یه کاتا یاد دادن که من همون بعد آموزش یادم رفت 😐

خب حالا تو این یه ماه حدودا میگم چی شده.. تقریبا 3 یا 4 روز بعد از آخرین امتحان رفتم خونه مامان بزرگ مادری . ( تنها ).

و دیگه یادم نمیاد 😅😐 

جای خاصی نرفتم وسیله خاصی هم نگرفتم..فقط بعد امتحان وسیله هایی که توی عید از دیجی کالا سفارش دادم رو که همه تک شاخ بودم پیدم توی طبقه کتاب خونه ام که مال کتابای درسی بود ..قصدم ندارم دیگه کتاب درسی بذارم توی کتابخونه ام 😉

امروز هم امتحان شفاهی زبان دادم میرم برا شنبه که کتبیه..تصویرم هم فعال کردم 😊 خوشحالیم هم از این قراره که من ترم 1 میرفتم یه موسسه زبان دیگه که اونجا برای همچی تصویر فعال میکردن اما اینجا که  میرم نه..

تا بعدا خدا حافظتون باشه 🌱

پ.ن : عکسای سفر رو بعدا میذارم .