پانته آپانته آ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

پانته آ :)

کسایی که دوستشون داری تو رو ترک نمیکنن! میتونی اونا رو تو قلبت پیدا کنی:)

امروز احساس کردم

1392/3/12 23:40
نویسنده : Pantea
227 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح با بابا رفتیم نون بگیریم. نون سنگکی شلوغ بود. من و بابام رفتیم تو اون صفی که نوشته بود:"فقط یک عدد". وایسادیم تا نوبتمون شد. آقای نونوا اول یه نون داد بابا اما وقتی چشمش به من خورد گفت یه نون هم سهمه کوچولو.

خلاصه اینکه منم جزو آدم بزرگا حساب شدم و یه نون هم سهم من شد.

امروز صبح که مامان و بابا داشتن پنیر و کره و نون سنگک می خوردن، من- هرچند خودم هنوز نمی تونم نون بخورم- اما یه جورایی احساس غرور می کردم. شما نمی دونید وقتی دو نفر دارن از دسترنجت نون می خورن چه کیفی می ده!

پانته آ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (12)

عمه خانوم
12 خرداد 92 9:19
خدایا .................


خدایا..
رضا
12 خرداد 92 9:31
سلام دوست داریم پانته آ


ممنون
عمه ن
12 خرداد 92 15:28
سلام

عکسات این دفعه ات خیلی پیشرفت کرده بود خیلی خوب بود اینبار اگه رفتی نون بگیری یکی هم واسه عمه بگیر







سلام جشم
arash
13 خرداد 92 10:49
پانته آ
دختر زیبا
خاص و یکتا
بخند به دنیا



آرش تو پسر خالم هستی؟!
arash
13 خرداد 92 10:51
ازمن به تو نصیحت پدر ومادر را بدعادت نکن و براشون لقمه نگیر
خاله جدید
13 خرداد 92 11:44
سلام پانته آ خانم عزیز
دختر خوب وخوشگل وبانمکی هستی وخنده قشنگی هم داری
پدر ومادر خوبی هم داری که قبل از بدنیا آمدن برات وبلاگ درست کردن
پس خوشحال باش
بهترین ها را برایت ارزو میکنم



ممنون خاله جدید. چشاتون منو قشنگ می بینه
پسر عمه(ح)
13 خرداد 92 13:22
قربون دستت حالا که زحمت میکشی واسه ما هم نون بگیر تا زحمت نون گرفتن از سر ما رفع بشه
دختر عمه
13 خرداد 92 13:26
سلام عزززززززززیز دلم کپلم مرتب وبلاگ به روز نشده وتاریخ مصرف گذشتتو میدیدم پیام میزاشتم آپ کنی ولی با فایر فاکس بود تازه فهمیدم پبت نمیشده
دیگه نون خریدی بزرگ شدیا


دوست دارم
نازی
13 خرداد 92 16:50
پانته آ خیلی نازی
همه عکسات قشنگه
اون سه تا که یکیش پا تو توی دهنت کردی قشنگتر هستند. قدر بابارا بدان
من که عاشق بابام هستم



چشم
arash
15 خرداد 92 12:26
پانته آ ما هم یه کوچولو داریم که اسمش کیارش و اندازه تو هست ولی خیلی شکمو
توی بغل مامانم بود که یک دفعه فنجان چایی را از دستش گرفت وسر کشید . من هم فیلمشو گرفتم ومیخوام بزارم توی فیس بوک


سلام ارش جان سلام کیارشو برسون
: پسر عمه(ح)
5 تیر 92 20:03
وبلاگت مونده شده تازش کن
دختر خاله
6 تیر 92 13:04
سلام پانته ا بازم میری نون بگیری ؟ یا برای عکس گرفتن بوده؟ بگو چرا نمیشه روی بقیه عکسهات کامنت گذاشت ؟
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پانته آ :) می باشد